۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

دروغ


این متن رو خیلی وقت پیشتر نوشته بودم اما نمی دونم چرا پست نکرده بودمش. این روزها به مدتها قبل بر میگرده.

این روزها چند ایمیل جالب به دستم رسیده که واقعیتهایی تلخ از جامعه ایران رو به یاد می آره. مهمترین آیتم همه این ایمیلها که به نظر من می تونه سرچشمه سایر مشکلات و انحرافات جامعه ما باشه دروغ گفتن است. متاسفانه دروغ گفتن آن چنان بین عمده جامعه ما نهادینه شده که انگار افراد نمی تونند دروغ نگویند. سیاستمداران ما آنقدر در دروغ گفتن وقیحانه عمل می کنند که دیگر اعتمادی به حرفهایشان وجود ندارد. سازمانهایمان آنقدر در مناسبات بین خود خلف وعده می کنند که دیگر اطمینانی به عملکردشان باقی نمانده است. همشهری هایمان آنقدر به هم راحت دروغ می گویند که انگار هیچگونه سختی در آن وجود ندارد. و خلاصه این فرهنگ دروغ و به خصوص نوع مصلحتی آن که مجوزش قرنها قبل داده شده است آنچنان در جامعه ما گسترش یافته است که به این راحتی ها نمی توان از شرش خلاص شد.هر دروغی که گفته می شود حتما مصلحتی پشت آن خوابیده است!!

دوستی می گفت یکی از مشخصات جهان روحی پس از مرگ آنست که کسی که دروغگو بوده است همچنان دروغ می گوید و می داند که دیگران می دانند که او دروغ می گوید و او از این مساله رنج میکشد. یکی از مشخصات کشور ما هم این شده است که در اکثر موارد کسی که دروغ می گوید تو را احمق فرض میکند و اعتقاد دارد که  تو نمی فهمی و تو که میفهمی نمی توانی به رویش بیاوری که من می فهمم و باید در بین این همه دروغی که هر روزه می شنوی زندگی کنی و از اینکه اینقدر دروغ می شنوی زجر بکشی. جهان  روحی پس از مرگ  شده برای ما این کشور!

و چه نیک و ریزبینانه گفت آن بزرگمرد که اهورا مزدا ، این سرزمین را، این مرز و بوم را ، از کینه ، از دشمن ، از دروغ ، از خشکسالی حفظ کند. و صد افسوس که حفظ نشد از دورغ  ....


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر